چپ مغز:
شعر "آخر بازی" سروده رفیق احمد شاملو به مناسبت خروج "شاه خائن" از کشور و پایان "دوران ستمشاهی" در تاریخ 26 دی پنجاه و هفت !!
نکته جالب اما به کار گیری نماد های مذهبی مانند "سجاده" در شعر رفیق مزبور است ....
*
*
«آخر بازی»
*
*
«آخر بازی»
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانه های بی هنگام خویش.
و کوچه ها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
بر اسبان تشریح،
و لتّه های بیرنگ غروری
نگونسار
بر نیزه هایشان.
*
تو را چه سود
فخر به فلک بر
فروختن
هنگامی که
هر غبارِ راهِ لعنتشده نفرینت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفته ای.
آنجا که قدم بر نهاده باشی
گیاه
از رستن تن میزند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی.
*
فغان! که سرگذشتِ ما
فغان! که سرگذشتِ ما
سرود بی اعتقاد سربازان تو بود
که از فتحِ قلعۀ روسپیان
باز می آمدند.
باش تا نفرین شب از تو چه سازد،
که مادران سیاهپوش
_ داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد _
هنوز از سجاده ها
سر بر نگرفته اند!
"احمد شاملو / ۲۶دی ۱۳۵۷"
برخی از خیانتهای بزدل محمد خاتمی به کشور
ملا محمد مصدق اوشین سیاست پدر جنایت 57
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar