måndag 31 augusti 2015

داستان تز دکترای محمد مصدق!!


 
وقتی تحصیلات محمد مصدق در ایران و اروپا را مورد بررسی و تحقیق قرار دادیم به این نتیجه رسیدیم که محمد  مصدق  هدفش تحصیل علم  و دانش نبوده  است فقط می خواست با حقه ونیرنگ و بدون اینکه سر کلاس درس حاضر شده باشد مدرکی بدست آورد که بالاخره نتوانست. لذا مصدق هیچ مدرک تحصیلی نه در ایران و نه در اروپا نداشته است و  مصدق در کتاب خاطرات و تألمات خود به  این   مطلب  اعتراف کرده  است.   بحث را  ادامه می دهیم تا ببینیم قهرمان دروغ پرداز ما برای تزش چه دروغ هائی را می بافد.
مصدق در صفحه 79 کتاب خاطرات و تألمات خود در مورد تز دکترایش چنین نوشته است. موضوع تز را هم که دانشکده حقوق تصویب کرده بود راجع به وصیت در حقوق اسلامی بود که در تهران بهتر می توانستم کار کنم. یعنی اول به فارسی تهیه کنم و متخصصین اظهار نظر کنند و سپس آن را ترجمه کرده به دانشکده بدهم. این بود که تصمصم گرفتم اشرف و احمد دختر و پسر بزرگم را در خانواده ای بگذارم با خانم و پسر کوچکم غلام حسین حرکت نمایم. ایام مسافرت و دید و بازدید  در تهران موجب تعطیل کار شد. مصدق در قسمت دیگر چنین ادامه می دهد. نمی دانم چه پیش آمد که نتوانستم آن را (منظور تز وصیت در حقوق اسلام است ) را با کمک استاد خود شادروان شیخ محمد علی کاشانی تهیه کنم. بعد می گوید با شمس العلما قریب مشورت کردم علی اصغر ماجدی را در نظر گرفت و من نه فقط از معلومات بلکه از صحت عمل او هم در کاری که مادرم در عدلیه داشت استفاده نمودم و بعد مقدمه آن را هم که مربوط به مدرک حقوق اسلامی است با نظر خود شیخ محمد علی تهیه کردم که دیگر کاری نداشت جز اینکه ترجمه شود و آن را در سوئیس بهتر می توانستم به انجام برسانم و به شهر نوشاتل بر می گردد. در مورد ترجمه در کتابش چنین می خوانیم. در ضمن ترجمه تز در دارالوکاله یکی از وکلا موسوم به ( ژان روله ) کار آموزی کردم در تمام مدت اقامتم همه روزه تا ظهر به کار آموزی مشغول بودم و عصر ها هم با یکی از دانشجویان هم دوره ای خود به ترجمه تز اشتغال داشتم که بعد ازطی مراحل و تصویب شورای دانشکده چند روز قبل از حرکتم به ایران در پاریس به طبع رسید.
تجزیه  و  تحلیل  تز  محمد  مصدق
در ادبیات زبان فارسی مثلی است که می گوید اگر نان گندم نخورده ایم دست مردم دیده ایم. امروز اکثر ایرانیان با دانشگاه و مقررات آن بخوبی آشنائی دارند و میدانند برای نوشتن تز، دانشجو موضوعی را انتخاب می کند به دانشگاه ارائه می دهد اگر مورد قبول شورای دانشگاه قرار گرفت دانشجو در صدد مطالعه و تحقیق شده پس از آماده شدن، آن را به دانشگاه می دهد. ولی مصدق یا از قوانین دانشگاه اطلاع نداشته و یا طبق معمول برای مشروعیت و بزرگ جلوه دادن کار خود به دروغ در صفحه 79 کتاب خاطرات و تألمات خود نوشته است موضوع تز را هم دانشکده حقوق تصویب کرده بود راجع به وصیت در حقوق اسلامی بود. تا آن جا که می دانیم در هیچ کشوری  و هیچ دانشگاهی موضوع تز را انتخاب نمی کند بلکه دانشجو موضوع تزش را انتخاب می کند.
چرا مصدق وصیت در حقوق اسلام را برای تزش انتخاب کرده بود؟؟
مصدق مخصوصاً این موضوع را برای خودش انتخاب کرده بود که احتیاج به تحقیق و مطالعه و زحمت نداشته تنها کافی بود به یکی از کتاب فروشی ها و یا کتابخانه ای مراجعه کند و از روی کتاب ها و منابع متعدد و فراوان مطلب مورد نظر خود را انتخاب و رونویسی کند. مصدق برای این کار به تهران میرود انجام این کار را به شخصی بنام علی اصغر ماجدی محول می کند و ضمناً برای اینکه افکار ما را از واقعیت دور سازد داستان گرفتاری مادرش در عدلیه را مطرح می کند.این عادت مصدق است. در ضمن مصدق با زبان بی زبانی اعتراف می کند زبان فرانسه را بلد نبوده یکی از دانشجویان ایرانی نوشته هایش را به زبان فرانسه برایش ترجمه کرده است. به کلامی ساده باید بگویم اگر به دقت تمام گفته های مصدق را که در مورد تحصیلاتش چه در ایران و چه در اروپا گفته است را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم مصدق در تمام موارد دروغ پردازی کرده است. کدام عقل سلیمی است که بپذیرد مردی که تا حدودی بیمار بوده و فاقد تحصیلات ابتدائی- متوسطه و دانشگاه بوده زبان فرانسه راخوب نمی دانسته. طبق گفته خودش فقط دو امتحان شفاهی داده که با کمک شانس از عهده آنها بر آمده است. بتواند دکترا بگیرد.
  لازم است جبهه ضد ملی ها و شیفتگان مصدق مانند حمید رضا داودی تابلو فرش فروش که در برنامه اش برای برانگیختن احساسات خریداران و عوامفریبی مصدق را دبیر سیاسی خاور میانه معرفی کرده به این هم قناعت نکرده گفت مصدق با مشت به دهان انگلیس ها کوبید. ایشان باید بداند زمان این قبیل شعار های تو خالی احساسات برانگیز  گذشته است. امروز ملت ایران به آن اندازه از شعور اجتماعی رسیده اند که دیگر گول این قبیل مهملات را نخواهند خورد خوب می دانند هرگز مصدق مشتی به دهان انگلیس ها نزده بلکه آقای حمید رضا داودی دلتان نخواهد مصدق از فلان جای انگلیس ها تا توانسته قلوپ قلوپ خورده است تشریف ببرید قدری تاریخ میهنتان را مطالعه کنید.
علت واقعی مسافرت مصدق السلطنه به اروپا ؟
محمد مصدق درکتابش در مورد سفرش به اروپا چنین نوشته است در ماه مارچ 1909 میلادی برابر با 1288 خورشیدی وارد پاریس شدم، برادرم را در یکی از دبیرستان های شبانه روزی گذاشتم سپس به مدرسه سیاسی پاریس رفته با مدیر مذاکره نمودم و مشغول تحصیل شدم.
خواننده گرامی براستی می گویم عذر ها و دوگانه گوئی ها و حاشیه پردازی های بی ربط مصدق که در کتاب خاطرات و تألمات شاهد آن ها هستیم غم انگیز است.  غم انگیز از این جهت که مصدق ناگزیر است برای توجیه یک دروغ صد ها دروغ بیافریند.
وقتی به حوادث آن روزهای ایران توجه کنیم متوجه می شویم مصدق براستی سر راستگوئی ندارد. وقتی خوب فکر کنیم می بینیم مصدق در موقع عزیمت به اروپا مردی 30 ساله و دارای زن و فرزند بوده و فوق العاده گرفتار سرپرستی املاک زیاد خود و مادر و  همسرش  بوده  است و نمی توانست هر  موقع  بخواهد  مانند  نو جوانان  مجرد و بی مسئولیت ایران را ترک کند. از همه مهمتر خودش می دانست حتی کار نامه تحصیلات دبستان را نداشته چه برسد گواهینامه پایان تحصیلات دبیرستان و زبان فرانسه را هم نمی دانسته است. لذا چطور به طور ناگهانی تمام فعالیت های سیاسی و اجتماعی خود را رها کرده زن و فرزند و زندگی را ترک کرده و در زمانی که سراسر ایران و اروپا را سرمای سخت فرا گرفته بود بدون ترس از برف و باران و یخ بندان راه ها با عجله بسوی اروپا حرکت کرده است. مصدق هرگز هیچ کاری را بدون بررسی و تحقیق انجام نمی داد و بخوبی می دانست با نداشتن مدرک تحصیلی امکان ورودش به دانشگاه در خارج کشور برایش وجود نداشت. لذا با قدری بررسی متوجه می شویم تمام داستانی که مصدق برای خروجش از ایران به قصد تحصیل گفته و نوشته است مردود می باشد.
میدانیم محمد علیشاه مستبد مجلس شورایملی را به توپ بست و بجای آن مجلس شورای کبرای دولتی که 50 عضو داشت را دایر کرد و محمد مصدق علناً طرفدار محمد علیشاه بود و بر علیه مشروطه خواهان فعالیت میکرد و از طرف محمد علیشاه به عضویت مجلس شورای کبرا برگزیده شده بود. در هنگامی که پیروزی ها مرتباً نصیب مشروطه خواهان می شد. مصدق از ترس جانش مدتی در منزل میرزا یحیی خان سرخوش منشی سفارت انگلیس مخفی شد و سپس تصمیم گرفت از ایران خارج شود. لذا خروجش در سرمای زمستان از ترس جانش بوده است نه تحصیل.
به یزدان که گر ما خرد داشتیم       کجا این سر انجام داشتیم
به پایان آمد این دفتر حکایت هم چنان باقی است

lördag 29 augusti 2015


جشن بیرون راندن اسلام از اسپانیا
****************************
همه ساله مردم اسپانیا (سالروز بیرون راندن 
مسلمان) پس از 800 سال سیتره ننگین آنان برسرزمین خود را جشن می گیرند
 
...........................................................
در سال ۷۱۱ م. اسپانیا مورد حمله مسلمانان عرب و بربر، به رهبری طارق بن زیاد قرار گرفت و بعد از چند سال، تقریباً تمامی سرزمین‌هایش با اسم اندلس به صورت یکی از ولایات تحت سلطه‌ی بنی امیه دمشق در آمد. بعد از سقوط حکومت امویان دمشق، در سال ۷۵۶ م. یکی از آنها به اسم «عبدالرحمان داخل» موفق به تاسیس یک امارت مستقلِ از خلفای نوپای عباسی در قلمرو اندلس شد. تثبیت قدرت سیاسی این امارت و رقابت بین‌المللی با عباسیان بغداد و فاطمیان مصر باعث شد در سال ۹۲۹ م. عبدالرحمان سوم لقب خلیفه را اتخاذ کند.
دوره‌ی خلافت اموی، که اوج قدرت سیاسی مسلمانان در شبه‌جزیره‌ی ایبری به شمار می‌رود بعد از یک قرن تسلط خاتمه یافت. اختلافات داخلی گوناگون به جنگ‌های داخلی و تشکیل امارت‌های جداگانه ملوک‌الطوایفی انجامید که سلطان برخی از آنها مسلمان بود و برخی دیگر در نیمه شمالی شبه‌جزیره تابع کلیسای رم بودند. تضعیف تدریجی امارات اسلامی باعث شد امارات مسیحی قلمرو خود را بسط بدهند و به مرور نیز متحد شوند. در قرن سیزدهم م.، شبه‌جزیره به پنج تا مملکت تقسیم شده بود: آراگون، ناوار، کاستیل یا همان کاستیا (به زبان اسپانیایی Castilla)، پرتغال و گرانادا که از این پنج تا تنها گرانادا تحت سلطه مسلمانان بنی نصر بوده است.
در سال ۱۴۶۹ م.، اتحاد دو مملکت مسیحی کاستیا و آراگون با وصلت ایزابلای یکم کاستیا و فردیناند دوم آراگون متحقق شد. گسترش دامنه‌های تحت سلطه مسیحیان با تکمیل تصرف جزایر قناری توسط کاستیا در سال ۱۴۷۸ م. ادامه یافت، و بعد از آن نیز با امضای کاپیتولاسیون تحویل گرانادا در ۱۴۹۲ م. توسط ملک ابوعبدالله محمد دوازدهم، که طبق آن پادشاهان کاتولیک ایزابلا و فردیناند موظف رعایت دین اسلامی ساکنین گرانادا شدند. با تحویل گرانادا آخرین هسته سلطه اسلامی در شبه‌جزیره‌ی ایبری پس از ۷۸۱ سال از میان رفت. در همان سال٬ کریستف کلمب با سرمایه‌گذاری ملکه ایزابلا کاشف جهان نو شد و باز در همان سال نیز فرمانروایان کاتولیک دستور به ترک مذهب و گرایش به مسیحیت میا اخراج یهودیان از اسپانیا بعد از بیش از دو هزار سال سابقه حضور شبه‌چزیره ایبری. مدتی پس از اخراج یهودیان٬ مسلمانان نیز مجبور به ترک مذهب یا به خروج از اسپانیا شدند. برای تعقیب انحرافات از مذهب کاتولیک و تقیه‌ی یهودیان و مسلمانان٬ ملکه ایزابلا از سال ۱۴۸۰ م. دادگاه انگیزیسیون را تاسیس کرده بود. روند تمرکز قدرت در شبه‌جزیره با تصرف ناوارا توسط ملک فردیناند در سال ۱۵۱۲ ادامه یافت، که این امر باعث شکل گیری مرزهای اصلی اسپانیای امروز شد

onsdag 26 augusti 2015

نگاهی به محمد مصدق، 28 امرداد و یاران و شاگردان مصدق

در این ویدیو به سه بخش نگاه می شود: بازماندگان و پیروان محمد مصدق، شخصیت محمد مصدق و بیست و هشت مرداد.
تدوین این ویدیو همین چند ساعت پیش به پایان رسید و آنرا آپلود کرده و به تمام میهن پرستان تقدیم می کنم. در این ویدیو به سه بخش نگاه می شود: بازماندگان و پیروان محمد مصدق، شخصیت محمد مصدق و بیست و هشت مرداد. امید است دوستان  میهن پرست فرصت کنند این ویدیو را دیده و نقد کنند. انتشار این ویدیو همزمان شد با انتشار پرهزینه ترین سریال تاریخ ایران که سعی در قهرمان سازی از مصدق دارد.

tisdag 25 augusti 2015

چند پرسش از هواداران محمد مصدق:

1- عنوان پایان نامه دکتری محمد مصدق چه بود؟
2- پایان نامه او به چه زبانی نوشته شد؟
3- محمد مصدق توسط مردم انتخاب شده بود یا بوسیله شاه به سمت نخنست وزیری منصوب شده بود
4- بر اساس قانون اساسی کشور آیا شاه اختیار عزل نخست وزیر را داشته؟
5- کودتا چی اصلی که بود؟ محمد مصدق یا شاه؟
6- مصدق سکولار بود یا اسلام گرا؟
7- آیا محمد مصدق روز روز وفات امام جعفر صادق را تعطیل اعلام نمود

torsdag 20 augusti 2015

محمد مصدق را بهتر بشناسیم


دروغگویی و افسانه بافی مصدقی های کثیف در باره جلوگیری از تخریب تخت جمشید



پایان نامه دکتری محمد مصدق، طرفدران استبداد سابق و استاد بهرام مشیری-2




عاشورای 28 مرداد



سئوال از استاد بهرام مشیری پیرامون دکتر محمد مصدق



بی پرده با مصدقی مذهبی دکتر محمد مصدق




قجری مذهبی ها و شعبان جعفری

مازیار بهاری مزدور بی بی سی دکتر محمد مصدق



تز دکتر محمد مصدق




دکتر محمد مصدق آخوند بی عمامه فرنگ رفته جمشید شمالی



خدمات دکتر محمد مصدق به اسلام در ایران


بهرام مشیری در باره مصدق دوگانگی یا مغالطات دارد


مصدق اوشین سیاست پدر انقلاب 57